-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1385 02:40
یکسال گذشت و برگی دگر از دفتر عمرمان ورق خورد . انگار همین دو سه روز پیش بود که سال 84 آغاز شد. اینقدر سرگرم کارهای مختلف شدیم که گذر زمان را متوجه نشدیم و موقعی به خودمون اومدیم که دیدیم آخر ساله و چیزی به آغاز بهاری دیگه نمونده . جا داره در این واپسین روزهای آخر سال مروری داشته باشیم به کارنامه اعمالمون و ببینیم در...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 اسفندماه سال 1384 03:36
فردا و دیروز با هم دست به یکی کردند. دیروز با خاطراتش مرا فریب داد فردا با وعده هایش مرا خواب کرد . وقتی چشم گشودم امروز گذشته بود .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1384 02:50
یک درد دل ساده، بی تکلف، به دور از هر واسطه ای ؛ سلام دکتر! شاید عادت کرده ام از پس القاب همه را صدا بزنم. شاید… . دلم میخواهد کمی تنها باشم؛ به اندازه ابعاد ساده یک دل، دلم گرفته است! کسی نیست تا سرم را روی سینه اش بگذارم، کسی نیست تا به درد دلهایم گوش کند…. . امشب اما دلم عجیب گرفته است؛نه بر سر دوراهی مانده ام و نه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1384 01:09
من گلى را سراغ دارم که شش پر بیشتر نداشت. یک گل قشنگ که هر ماه یک گلبرگ به آن اضافه مىشد. اما او تا آخر عمرش شش گلبرگ بیشتر نداشت. این گل زیبا ساقه نازکى داشت. دو برگ سبز هم داشت که رو به آسمان در حال دعا بود. تازه در دل این زمین ریشه دوانده بود. آن گل زیبا روز به روز بزرگتر و بزرگتر مىشد. باغبان دوست داشت آن گل...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 بهمنماه سال 1384 15:52
محرم آمد ! ظهرها خورشید از بهت، خیره خیره به زمین مىنگرد . انگار بعد از این سالها هنوز روز واقعه را باور نکرده است . عصر که مىشود آنقدر تلخ نگاهش را از روى زمین بر مىدارد که اندوهش در هواى غروب منتشر مىشود . اینجا هر روزش روز واقعه است . اینجا هنوز گوش بیابان از نداى «هل من ناصر ینصرونى» زنگ مىزند و پشت زمین...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 دیماه سال 1384 03:08
سلام بر چشمه همیشه زلال تاریخ، چشمه ای که از اشک زلال تر و از آیینه شفاف تر است. غدیر ای سرچشمه پاکی، غدیر ای حقیقت انکار ناپذیر، ای حقیقت جاودانه تاریخ، ای صراط مستقیم، مگر نه اینکه غدیر چراغ همیشه روشن است و هیچ وقت به تاریکی نمیگراید؛ پس چرا بعضی ها در تاریکی و ضلالت ماندند و جایی را ندیدند؟ شاید که چشمانشان طاقت...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 دیماه سال 1384 04:53
دلم هوای باریدن دارد و نمیبارد. بغضم میل شکستن دارد و نمیشکند. میخواهم در ابریترین لحظهها فریاد بزنم و از باران عرفه سیراب شوم. . . . و اما باز این اشک است که از جادههاى دل مىگذرد و در کویر نیاز ساکن مىشود . دوباره کبوترهاى محرم خیال، با خاک عرفات ، تیمم مىکنند . نمىدانم! اما هرچه هست من زائر کوى حسینم ....
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 دیماه سال 1384 01:20
عرفه هم آمد و رفت به امید آنکه تونسته باشیم از باران رحمت عرفه وجود تشنه مان را سیراب و از فیوضات معنوی آن بهره مند شده باشیم انشالله سال دیگه همگی مهمان سرزمین عرفات باشیم و عرفه امام حسین را در آن جا نجوا کنیم عید سعید قربان عید ذبح نفسانیات ، عید غلبه بر شیطان بر تمامی پاکدلان و نیک سیرتان تبریک و تهنیت باد خوشا...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 دیماه سال 1384 03:38
در آرزوى نگاه توام. بغض تنهایىام شکسته و غبار غربتحائلى بر روى چشمانم ایجاد کرده است. واژهها را بیگانه مىیابم و بیگانهتر از آن، بى کسى و تنهایىام مىباشد. در ترنم باران، اشکهاى خود را به امید وصل تو جارى مىکنم. مىخواهم از نگاه دلربایت، پلى براى عبور التماسهایم بسازم. مبادا ببندى به روى دیدگانم آخرین دروازه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 آذرماه سال 1384 03:33
اى آشناى همیشگى کوچههاى نور! گویند که در کوچه باغ زندگى، هر رهگذرى که با خورشید مهر تو ، در جاده امید قدم نهد، خود را از سرماى یاس در امان خواهد داشت . آرى زندگى راهى سخت است، اما اگر مرغ عشق قلبمان نغمه تو را سر دهد، گذر از این جاده خاکى کار دشوارى نخواهد بود . از آن زمان که ساحل ایمان، در اقیانوس ظلمت محو شد، تو با...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 آذرماه سال 1384 03:31
بر کنار پنجره سبز انتظار نشستهام. آسمان دلم ابرى است و شوره زار وجودم تشنهلب، گویا مدتهاست که ترنم زیباى باران را در خود حس نکرده است . مىخواهم ببارم و سوار بر مرکب زیباى اشک ، تنها عصاره خالص خلقت ، اوج گیرم تا با او بگویم: معبود من! چقدر زیباست در کویر سوزان زندگى تنها و بىکس در مقابل تو شکستن و سر بر سجده نیاز...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 آذرماه سال 1384 03:14
هرگز داستان عشق خود را پیش دیگران مگو. نسیم ملایم همیشه آرام وبی صدا میوزد. *** عشقم را فاش کردم داستان را گفتم لرزان و باهیجان درمیان ترس و وحشت ازمن گریخت و رفت *** سیاهی از راه آمد بی صدا وآهسته تنها با یک نفس آنرا ربود و با خود برد
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 آبانماه سال 1384 03:15
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 آبانماه سال 1384 04:23
در جان عاشق من شوق جدا شدن نیست خو کرده ی قفس را میل رها شدن نیست من با تمام جانم پر بسته و اسیرم باید که با تو باشم در پای تو بمیرم عهــدی که با تو بستم هرگز شکستنی نیست این رشته تا دم مرگ هرگز گسستنی نیست
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 مهرماه سال 1384 01:46
دوستان عزیز شبهای احیاء فرا رسید ! سعی کنید از این شبها نهایت استفاده رو ببرید نکنه این شبها رو با غفلت از دست بدید !! اگر اون حس خوب و عالی دعا کردن بهتون دست داد منه حقیر رو فراموش نکنید! با آرزوی قبولی طاعات شما ( التماس دعا )
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1384 00:37
من امشب سکوت دلم را شکستم سکوت شبستان غم را شکستم قسم خورده بودم که عاشق نباشم به عشقت شکوه قسم را شکستم تقدیم به تو که بی تو هم با توام.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 مهرماه سال 1384 22:57
در جان عاشق من شوق جدا شدن نیست خو کرده ی قفس را میل رها شدن نیست من با تمام جانم پر بسته و اسیرم باید که با تو باشم در پای تو بمیرم عهــدی که با تو بستم هرگز شکستنی نیست این رشته تا دم مرگ هرگز گسستنی نیست
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 مهرماه سال 1384 03:52
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم تو همه راز جهان ریته در چشم سیاهت...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1384 06:33
دگر بار رمضان فرا رسیده است،ماه عبادت وعبودیت، تقویم مطهر مناجات و اجابت ، روزهای برتراز ایام خاکی گذران ولیالی عزیزتر از همه شبهای تاریـک عالم سفره مهر و عطوفت خداوندی گسترده و دروازهای "" الی رفیق الاعلی "" به منتهای رحمت گشاده و عطر سبز نجیب "" بهار دوست "" درهر سر او آشیانی منتشر . رمضان ، مفتاح نورانی شعورهای...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 مهرماه سال 1384 00:30
اگه دلم تنگ میشه خیلی برات منو ببخش اگه نگام گم میشه تو شهر چشات منو ببخش منو ببخش اگه شبا ستاره ها رو میشمورم اگه همش پیش همه بهت میگم دوست دارم منو ببخش اگه برات سبد سبد گل میچینم منو ببخش اگه شبا فقط تو رو خواب میبینم منو ببخش اگه تو رو می سپارمت دست خدا اگه پیش غریبه ها به جای تو میگم شما منو ببخش اگه واسه چشمهای...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1384 02:40
به بهانه میلاد حضرت ولی عصر (عج) گلِ یادت بوى عشق مىدهد و نورانیت نامت مایه چشم روشنى ماست. هر وقت از عمق وجودم فریاد یا مهدى(عج) بلند مىشود، دلم هواى تو را مىکند و دریاى چشمانم به یاد سیمایت طوفانى مىشود و وجودم مالامال از محبت تو . . . . و چون باران نگاهت بر وجود خشکیدهام باریدن مىگیرد، در آیینه دلم مىتوان...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1384 02:14
میلاد منجی عالم بشریت مبارک باد میلاد گل و بهار جان آمد برخیز که عید می کشان آمد خاموش مباش زیر این خرقه بر جان جهان دوباره جان آمد برگیربدست پرچم عشاق فرمانده ملک لا مکان آمد گلزار زعیش لاله باران شد سلطان زمین و آسمان آمد با یار بگو که پرده بردارد هین!عاشق آخرالزمان آمد آماده امرونهی وفرمان باش هشدارکه منجی جهان...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 شهریورماه سال 1384 02:19
هیچ کس تنهایی ام را حس نکرد...لحظه های ویرانیم را حس نکرد ...در تمام لحظه هایم هیچ کس خلوت تنهاییم را حس نکرد...آسمان غم گرفته ام هیچگاه برکه طوفانیم را حس نکرد...آن که سامان غزل هایم اوست بی سر و سامانیم را حس نکرد
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 شهریورماه سال 1384 02:31
میرسد روزی که فریاد وفا را سر کنی میرسد روزی که احساس مرا باور کنی میرسد روزی که نادم باشی از رفتار خود خاطرات رفته ام را مو به مو از بر کنی میرسد روزی که تنها ماند از من یادگار نامه های کهنه ای را که به اشکت تر کنی میرسد روزی که در صحرای خشک بی کسی بوته های وحشی گل را زغم پرپر کنی میرسد روزی که صبرت سر شود در پای من...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 شهریورماه سال 1384 02:07
یکی بود هیچ کس نبود صدای آن چکاوک بود که در کوهساران خواند و آسمان کبود درون آن دره گم میشد نگاه من و آن قله دلگیر از آن روز که افکارم را پرسشهایی فرا گرفتند و من ماندم در انتظار جوابهای ناتمام نگاه کن جایی در کویر که زمین و آسمان به هم پیوند میخورند نفسم در سینه حبس شد و به ناگاه ماندم به دیدار....کجاست ؟ بغض بود و...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 شهریورماه سال 1384 02:46
کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرش ولی آهسته می گویم الهی بی اثر باشد !
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 شهریورماه سال 1384 01:39
دوستت دارم... !!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 شهریورماه سال 1384 04:21
گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست بین منو عشق تو فاصله ای نیست گفتم که کمی صبر کن و گوش به من ده گفتی که باید بروم حوصله ای نیست گفتی کمی فکر خودم باشم و آنوقت جز عشق تو در خاطر من شعله ای نیست رفتی تو خدا پشت و پناهت بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 شهریورماه سال 1384 03:31
کبوتر کبوتر برو از اینجا تا دلت غمی نبینه نکنه صیاد وحشی بال و پرهاتو بچینه کبوتر برو از اینجا برو اسمون هفتم این همه حادثه تلخ نیست کسی دوای دردم نیست آسمون آبیه اما دل صیاد سیاهه جاده هاسر سبز و خلوت اما پر گرد و غبار کبوتر پراتو وا کن آسمونو خوب نگاه کن با دلئ مثال دریا درد بارونو دوا کن کبوتر برو از اینجا اینجا...
-
بدون شرح !
دوشنبه 31 مردادماه سال 1384 03:42