اینجا که دلها در پس آوار مرده این زندگانی با تب تکرار مرده

از جان فداییهای بی مانند عاشق تا ریشه مهر و وفا مرده

هرکس نگاهی منتظر دارد به راهی با هر نظاره لحظه ای صد بار مرده

در این زمستان پر از دستان وحشی ان گل که دارد ساقه بی خار مرده

چشمان گریان حیله ها دارد به دوشش حتی حیا از ننگ بی مقدار مرده

سینه سپر کردن چه سود امروز از پاسبان گله تا سردار مرده !!!