یک درد دل ساده، بی تکلف، به دور از هر واسطه ای ؛
سلام دکتر!

شاید عادت کرده ام از پس القاب همه را صدا بزنم. شاید… . دلم میخواهد کمی تنها باشم؛ به اندازه ابعاد ساده یک دل، دلم گرفته است!

کسی نیست تا سرم را روی سینه اش بگذارم، کسی نیست تا به درد دلهایم گوش کند…. . امشب اما دلم عجیب گرفته است؛نه بر سر دوراهی مانده ام و نه راه گم کرده…خیلی عقب تر از اینها…

من گم شده ام دکتر!

دلم میخواهد بروم…بروم و خود را پیدا کنم. اما هیچ کس نمیفهمد چه میخواهم…

نه پدرم…نه مادرم…سهم من از زندگی بخدا سهم کمی است دکتر…سهم تنهایی یک عادت.دلم میخواهد زندگی ام عادت نباشد، میخواهم تجربه کنم. امشب دلم عجیب گرفته است… نه ایوانی هست که برویش بروم و انگشتانم را بر پوست کشیده شب اش بکشم نه ره توشه ای که با خود بردارم و قدم در راه بی برگشت بگذارم… .

دلم میخواهد خرق عادت کنم دکتر!

دیگر نمیخواهم به تکرار زندگی بپردازم…من نیازمند کشف ام،نیازمند شهودم… . دلم میخواهد هجرت کنم اما بالشم بوی اواز چلچله ها نمی دهد.

خسته شده ام از زندگی تکرار و تکرار و تکرار… .از زندگی بیزار نشده ام، اما حالم از تکرار به هم میخورد.

خسته شده ام ،بریده ام، از زندگی دست کشیده ام…روزمرگیها دیگر مرا اشباع نمیکند…

دلم تنگ است، قرار است به جایی بروم که نمیدانم کجاست!...قرار است فرار کنم…فرار کنم از این زندگی.

دستم را بگیر دکتر!

میخواهم دنیا را سه طلاقه کنم و علایقم را سر طاقچه عادت بگذارم. تنهایم، خسته ام، ناامیدم و مایوس. دلم به اندازه ی تمام گلهای قالی خانه مادربزرگ گرفته است. دلم شکسته است. بالهایم را گم کرده ام، قبلا پریدن بلد بودم…قبلا که با خدا مناجات میکردم خدا جوابم را میداد…

دستم را بگیر دکتر!

دستم را بگیر که از مرحله پرت شده ام. گم کرده ام بالهای سبزم را که در کودکی به من داده بودی…من در هیاهوی شهر گم شده ام. در قیل و قالهای مادیات و قدرت زندگی حل شده ام…

من گم شده ام دکتر!

دلم میخواهد ببرم،من یک زندگی تازه میخواهم… .سهم زیادی است؟ ادعایم سهم زیادی از زندگی نیست…بخدا نیست… .دلم گرفته؛ از پدرم، از مادرم، از…

در هیاهوی شهر کسی صدای منرا نمیشنود. همه در سرعت حل شده اند دکتر!همانطور که خودم. سالهاست پشت سرم را نگاه نکرده ام، من در روزمرگیها حل شده ام.

شیرینی زندگی دلم را زده است… عقده هایم در گلو جمع شده اند و هیچ کدام راه به بیرون نمی یابد

من دلتنگم دکتر! دلتنگ از گریه های شبانه، دلتنگ از تکرارهای زندگی، دلتنگ از راههای نرفته.

بغض گلویم را گرفته است، کسی صدایم را نمیشنود. نها توئی دکتر! تنها توئی که حس میکنم با هم مشترکیم… در بریدن از زندگی. نه بریدنی از روی هوی و هوس. که به دنبال گم کرده خویشم.

خوش دارم دل بکنم از تکرارهای مکرر.مثل ماهیها که تا وقتی در اب هستند نمیفهمند اب چیست. من امروز دوباره ظرف آب خودم را پیدا کرده ام. میدانم نشانی اش کجاست…میدانم…ولی یادم رفته است…

دستم را بگیر که بیش تر از هر زمانی به شما احتیاج دارم دکتر!

دلم برای خدا تنگ شده است.میخواهم بپرم؛ نه با بالهای قرضی…بالهای خودم پس کجاست؟…کسی قرار نیست مرا به شهر عشق برساند…

دستم را بگیر دکتر!

خسته ام، نا امیدم، دل غمزده ام روی پریدن از قفس دارد؛ نه با بالهای مجازی و قرضی…

دستم را بگیر دکتر!... 

نظرات 9 + ارسال نظر
مهتاب سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 03:27 ق.ظ

سلام حامد عزیز از اینکه دل تنگ از چیزی هستی ورنج میبری برات واقعا متعاسفم واز خدای منان میخواهم که هر چه زودتر به ارزویی که داری برسونتت انشالله موفق باشی متنتم خیلی عالی بود خدانگهدار

وحید سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 03:44 ق.ظ http://www.vahidrajabloo.mihanblog.com

سلام من از اینکه تو غمگین هستی غمین هستم کاری از دستم بر نمیاد برات انجام بدهم جز اینکه دعاکنم متنت هم عالی بود بای

الیسا سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 04:18 ب.ظ http://layaal.blogsky.com

سلام...
وبلاگتون قشنگ بود مرسی از اینکه یه سراغی از ما گرفتید
توکلتون به خدا باشه و امیدتون و از دست ندیدید.
من لینک شما رو تو بلاگم گذاشتم

اواز ماه پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 02:46 ق.ظ http://avazemah.blogsky.com

روزمرگی ها رمز زندگین
تا جنگ با اونا نباشه که زندگی نمیگذره
هرچی سخت تر بگیریم قویتر میشن
جای جالبی و قشنگ و پر
موفق باشین

ویکتوریا جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 04:37 ب.ظ

سلام وبلاگ خیلی قشنگ و با مفهومی دارید .
موفق باشی دوست عزیز .

مونا شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 03:37 ق.ظ

دوست عزیز متن خیلی زیبایی بود .
امیدوارم در تمامی مراحل زندگی موفق باشی.

Shayan Shalileh دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:48 ق.ظ http://www.openlearningcenter.com




Salam

man weboge ghashangetono to mihanblog didam,
site ma ye site amozeshi hastesh www.openlearningcenter.com be site ma link midin ke user haton be tonan az site ma estefadeh konan bara yad giriye zaban?



http://openlearningcenter.blogfa.com

آتنا چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 03:45 ب.ظ http://atena2005.blogsky.com

سلام دوست عزیز.ممنون از نظرتون.موفق باشین

مینو دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:47 ب.ظ http://runway.blogsky.com

سلام دوست عزیز
زندگی مثل یه بازی می مونه اولش هیجان انگیزه جالبه بعد عادی می شه تکراری می شه و انقدر تکرار می شه که احساس می کنی توی یه چرخه ی تهوع آور افتادی اون موقع تازه می فهمی که زندگی بازی نیست آدمها بازیچه هستن . یا باید خودت رو بدست زندگی بسپری مثل بقیه یا زندگی رو توی دستات بگیری.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد