این روزها حس و حال خاصی دارم ؛ خیلی وقته دیگه حس نوشتن نیست !

تموم ذهنم درگیره ؛ درگیر روزهای اینده ؛ روزهای ....!

همیشه ؛ نوشتن باعث میشد یکم اروم بشم ولی انگار این نسخه دیگه برای دلم جواب نمیده !

خیلی تلخه،فکرشو کن یه نفرو با همه ی وجودت دوست داشته باشی اما همه ی عوامل دست به دست هم بدن تا تورو ازش دور تر و دورتر کنن یا شایدم برعکس،اونو ازت دورتر و دورتر کنن.انقدر که تو بشی یه تیکه کاغذ پاره توی صندوقچه ی خاک گرفته ی ذهنش در حالی که اون واست همون قاب عکسیه که همیشه رو دیوار پلکت آویزونه و تو هرروز و هر لحظه با عشق نگاهش میکنی و برقش میندازی...

هر چی میگذره و روحم و عقلم بزرگتر میشه میفهمم این انتظار بیهوده س...این همه گریه های شبونه...این همه دعا...تو همون جاده ی بی برگشتی هستی که همیشه توی فنجون فال منی و هیچکس جز خودم معنیشو نمیفهمه.تو همون دلتنگی تلخ دم غروبی که هیچوقت پایانی نداره...من خیلی دنبالت گشتم...تو لحظه لحظه های زندگیم تورو نفس کشیدم...خیالتو بغل کردم...بی  وقفه صدات کردم...اما...!

شاید سهم من از تو فقط همین روزهایی بود که بسرعت باد گذشتن ...

به هرحال راه رفتنی رو باید رفت ...

هیچوقت ازت دلخور و غمگین نیستم چون بقول خودت این من بودم که همرزم خوبی نبودم .

باید واژه ی قشنگ اسم تورو از ذهنم کم کم پاک کنم.نه اینکه ناراحت باشم،نه...عادت کردم...اما فکر کنم دیگه صدا کردن تو بیشتر از این بی فایده س...درست مثه نگه داشتن آب توی مشت...! 

حس نوشتن نیست،نوشتنی را باید نوشت اما،

گفتنی را باید گفت،دانستنی را دانستن لازم است،

میگویم،که بدانی،که نگویی که نگفتی و ندانم،

دو راهی غریبیست دو راهی انتخاب

انتخابی ماحصل ه شورای عقلها

در دو راهی انتخاب ،عشق انتخاب است یا عقل؟

در دو راهی انتخاب عشق مسخر عقل است,

در دو راهی ناگزیری،

عشق شیشه و عقل خارا سنگ در سرزمین ماسه ها،

عشق آتش و عقل آب در فرایند صاعقه ها،

عشق ناله و عقل سودا در کشاکش آه،

عشق اسیر و عقل بند در سلول سینه ها،

در دو راهی ناگزیری ،

عشق تنها میماند و عشق تنها،

من تنها میمانم و تو تنها،

خاطره میماند اما تا آزادی عشق از یوغ عقل،

دوره میکنم سیاه مشق عشق و عقل دو راهی را بانو،

در دو راهی ناگزیری عشق انتخاب است یا عقل؟

صراحتا میگویم:عشق غالب دورانهاست بر عقل،

خاکستر  عشق گلستان ابراهیم است در دیار نمرود،

هتک حرمت میشود و میماند بر التماس وصال بر معشوق،

مترود عقلش چه باک در دیار مهاجرین و انصار،

فرجام مجادله غلبه ی عقل بر احساس است نه عشق،

و عشق،،،،،محزون از بیمعرفتی ادعا کنندگان 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد