تمام زندگیم را دلتنگی پر کرده است...
دلتنگی از کسی که دوستش داشتم و عمیق ترین درد ها و رنجهای عالم را در رگهایم جاری کرد !
دلتنگی برای کسی که فرصت اندکی برای خواستنش ٬ برای داشتنش داشتم.
دلتنگی از مرزهایی که دورم کشیدند و مرا وادار کردند به دست خویش از کسانی که دوستشان دارم کنده شوم . رنجی آنچنان زندگی مرا پر کرده است٬ آنچنان دستهای مرا از پشت بسته است٬ آنچنان قدمهای مرا زنجیر کرده است که نفسهایم نیز از میان زنجیر ها به درد عبور می کنند . . .
سهراب گفتی:چشمها را باید شست......شستم ولی !......... گفتی: جور دیگر باید دید.......دیدم ولی !.............. گفتی زیر باران باید رفت........رفتم ولی !............. او نه چشمهای خیس و شسته ام را..نه نگاه دیگرم را...هیچ کدام را ندید !!!!
او که نه چشمان خیست را دیده
او که نه تن خیست را دیده
یا نخواسته ببیند
یا هرگز ندیده
اگر دومی باشد رنجی ست فراموش نشدنی
==============================
دوست خوبم
دیگه بهم سر نمیزنی ها
منتظر قدمهاتم در خنکی کلبه ی چوبیه کوچیکم
با مید دیدار
متن قشنگی بود موفق باشی
شکسته های دلت را به بازار خدا ببر «خدا» خود بهای شکسته دلان است.
قشنگ بود...اما دلم گرفت...خیلی وقته ازت بی خبرم!!!!
سلام نمیدونم منو یادت میاد یانه، گه گداری بهت سر میزنم ولی مطالبت برام تکراری شده بابا۱ شعر جدید واسمون بگو.
دلم واست تنگ شده نمیدونستم اینقد نامردی باز قبلآ ۱تکم میزدی ولی اونم یادت رفت.1سری بهم بزن.