شگفتا ...!!

وقتی بود . نمیدیدم ..!

وقتی میخواند . نمیشنیدم...!

وقتی دیدم که نبود !؟

وقتی شنیدم که نخواند !؟

چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای صاف و زلال در

برابرت میجوشد و میخواند و مینالد .

تو تشنه آتش باشی و نه آب .....

و چشمه که خشکید ... چشمه که از آن آتش که تو تشنه آن بودی

بخار شد و به هوا رفت و آتش کویر را تافت و در خود گداخت .

و بعد عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا

بود از غم نبودن تو میگداخت....!!!!

   

نظرات 2 + ارسال نظر
پارمیس سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:51 ق.ظ http://apadana2006.blogsky.com

سلام آقا حامد. خوبین؟ خیلی قشنگ بود کاش قدر هر چیزی رو به موقع بدونیم نه وقتی که از دست میدیم....ای کاش
موفق شاد و سلامت باشید. در پناه حق. منتظرتون هستم.

رضا تریپ تاپ شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:51 ب.ظ http://liliput.blogfa.com

سلام

موفق باشی..
یا حق.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد