برای تو می نویسم.برای تو که روزی آسمان دلت ابری بود.هروقت دلتنگ شدی سری به دفترچه خاطراتمان بزن.هنوز هم فرشته ها طرح لبخندت را روی ابرها نقاشی می کنند.کوچه ی بن بست ما منتظر است تا صدای قدم هایت را به گوش پنجره ی اتاقم برساند.به سویم بیـــا!من در جاده سر نوشت گم شده ام و در ظلمات جنگل نا امیدی پنهانم...با بقچه ی خاکستری خاطراتم راهی شهر رویایی خیال می شوم و از جاده پر از ابهام و تردید می گذرم و به بهار می رسم.من بهار زندگیمان را در واژه های سبز یافته ام.پس بیا اندیشه هایمان را عاشقانه پرواز دهیم به سمت فردایی که هرگز میزبان تلخی ها نخواهد شد...
سلام
زیبا بود مثل همیشه :) آهنگ وبلاگت خیلی ماهه
به منم سر بزن خوشال میشم
کارت عالیه 1 سرکی هم به کلبه من بزن یا حق تا بعد
سلام
خیلی زیبا نوشتی...
مخصوصا اولش را...
کاش می شد همه یه روز نگاهی گذرا به خاطرات کنن.
من وحید شوری هستم رفیق سال سوم چطوری گیرت بیارم
سلام آقای عزیز. پست قشنگی بود. پاسخ کامنت تون رو در آپادانا دادم. موفق و پیروز باشید. خدا نگهدار شما.سبز باشید. مرسی بابت صفا و معرفت تون.